وقتی که سال های نوجوانی می رسه، ممکنه حس کنین وارد یک فاز دیگه از والدگری شدین و داره تو ارتباط با فرزندتون اتفاقاتی میفته که براتون تازگی داره . همونطور که فرزند نوجوان شما موج عظیمی از تغییرات فیزیکی، عاطفی و اجتماعی رو پشت سر می ذاره، طبیعیه که کم کم رابطه تون باهاش تغییر کنه و به عبارتی کمی تیره بشه و با چالش های جدیدی روبرو بشین. اما این سال ها خیلی مهمه و تربیت خوب بیش تر از هر زمان دیگه ای اهمیت داره. خب هر وقت صحبت از نشون دادن عشق و محبت به فرزندتون میشه شاید بگین من مثل یک دوستم براش، بهش میگم که چقد دوسش دارم و خیلی وقتا هم شده که بغلش میکنم ولی اون دیگه دوست نداره بغلش کنم.!
اینا مراحل اولیه نشون دادن دوست داشتنتونه. وقتی اونا از شما حس اعتماد بگیرن و بهشون توی ارتباطاتتون حس امنیت بدین اونا عشق شما رو می پذیرن و متقابلا همون عشق رو به شما با زبان خودشون بر میگردونن.
قراره تو این مقاله 10 تا راهکار ساده و در عین حال تاثیرگذار رو با هم مرور کنیم تا رابطه زیباتر و سالم تری با فرزندتون داشته باشین و به اونا عمیقا این حس رو بدین که دوسشون دارین.
آنچه در این مقاله میخوانید:
تا جایی که میتونین سعی کنین بهترین ها رو در نوجوانتون ببینید .
قوانین و مرزها رو مشخص کنین ولی انعطاف پذیر هم باشین.
سعی کنین زمان با کیفیتی رو باهاش بگذرونین و زمانی که با او هستین رو فقط با اون باشین تا متوجه حضورتون بشه.
وقتی فرزندتون در حال صحبت کردنه به حرف هاش گوش بدین.
از تشویق و حمایت غافل نشین!
نیازها و دغدغه های مربوط به هر دوره ی سنی فرزندتون رو درک کنین.
از سر راه اونا برین کنار و گاهی اجازه بدین شکست بخورن (از اشتباهات و تجربه هاشون درس بگیرن).
بدونین چی این روزا مده و اجازه بدین فرزندتون چیزهایی داشته باشه که اونو متمایز نکنه.
با کارای کوچیک دوست داشتن های وسیع بهشون هدیه بدین.
در مورد ارتباط با دوستان و هم سن و سالاشون سخت گیر نباشین و سعی کنین منعطف باشین.
تا جایی که میتونین سعی کنین بهترین ها رو در نوجوانتون ببینید .
اکثر والدین وقتی تو ارتباط با فرزند نوجوانشون قرار میگیره از ویژگیهای مثبتشون ناخواسته غافل میشن و تو مکالماتشون یادشون میاد از ضعف ها و ویژگیهای ناخوشایند فرزندشون. یک لحظه همین جا خوندن رو متوقف کنید و فکر کنید به رابطه خودتون و فرزندتون . چقد این جمله ای که نوشتم رو تجربه کردین؟
به اونا نشون بدین که شما بلدین همه ی ویژگیهاشو باهم ببینین و همونطور که هست بپذیرینش و با کمک هم سعی در اصلاح همدیگه داشته باشین. لازم به ذکره که نوع لحن و ادای جملات نباید تحقیرآمیز و یا تهدید کننده باشه.
مثال:
والد: رونیا خیلی شلخته ای ، خحالت نمیکشی ؟ اتاق یک دختر که نباید انقد کثیف باشه !
والد: رونیا من از معلمت تو کلاس شنیدم که خیلی دانش آموز مرتب و حساسی هستی، به نظر خودت چیکار میشه کرد که تو خونه برای اتاقت هم همین حساسیتو داشته باشی؟
قوانین و مرزها رو مشخص کنین ولی انعطاف پذیر هم باشین.
سعی کنین این واقعیت رو بپذیرین که اون دیگه بچه نیست، یک نوجوانه و خواسته های متفاوتی داره. این مهمترین کاریه که یک والد میتونه انجام بده. انعطاف پذیری به شما کمک میکنه که از نگاه فرزندتون قابل اعتماد باشین و بتونه روی شما حساب کنه، حتی زمانی که مرتکب کار اشتباهی شده!
مثال:
شما برای فرزندتون ماهانه مقداری پول توجیبی به کارت بانکیش واریز میکنین. قانونتون اینه که اون پولش رو برای خرید خوراکی، لوازم مورد نیازش و احتیاجات شخصیش خرج کنه. متوجه میشین که تو یکی دو ماه گذشته علاوه بر اون پول به صورتهای مختلی
از شما یا اطرافیان پول قرض گرفته. طبیعتا شک میکنین و بررسیهاتونو شروع میکنین و متوجه میشین که اون این پول رو برای خرید یک بازی اینترنتی داده و بعد فهمیده که کلاه برداری بوده. جدای از دیگر نکات این موقعیت فرضی که باید مراقبت هایی صورت میگرفت و آگاهی هایی داده میشد، عکس العمل یک والد توی روند ارتباطشون خیلی تاثیرگذاره. میتوین در ابتدا حرفاشو گوش بدین بدون اینکه شروع کنین به قضاوتش و بعد جاهایی رو که براتون ابهامه مورد پرسش قرار بدین. ممکنه عصبانی بشین ولی سعی کنین خودتونو مدیریت کنین و بهش نشون بدین ازینکه تو دردسر افتاده شما هم به همون مقدار ناراحتین در عین حال چون قانونا رو زیرپا گذاشته تنبیهشم سرجاشه مثلا شاید ماه دیگه مجبور باشه بدون اون پول سر کنه. یا اینکه اگه تو این موقعیت حس کردین میتونین انعطاف به خرج بدین، انعطاف داشته باشین و در عین حال مواضعتون رو هم نشون بدین. اینا بستگی به رابطه تون داره . نکته ی مهم اینجا اینه که اون در عین حال که باید قوانین شما رو بفهمه و رعایت کنه به همون اندازه حس اعتماد هم داشته باشه که بیاد و در مورد اشتباهش باهاتون صحبت کنه. اینطوری میفهمه که شما عمیقا دوسش دارین.
سعی کنین زمان با کیفیتی رو باهاش بگذرونین و زمانی که با او هستین رو فقط با اون باشین تا متوجه حضورتون بشه.
شما میتونین با هم فیلم ببینین، در مورد فیلم نظراتتونو رد و بدل کنین. از علایق هم خبر دار بشین و تفاوت هاتونو درک کنین . این روزا خیلی از والدین میگن که فرزند ما علاقه مند به انیمه یا فیلم های کره ای و یا آهنگاشون شده و حتی داره زبانشونو یاد میگیره که بره اونجا! چه اشکالی داره که به جای نگرانی یا مسخره کردن اونها شما هم ببینین یا بشنوین وسعی کنین تجربه مشترکی با هم داشته باشین ، اگه متوجه نشدین حتی از خودشون بپرسین، اطلاعاتتون رو در این مورد بالا ببرین و بهش نشون بدین که اوقاتی که دارین باهاش میگذرونین واقعا دارین بهش توجه میکنین حتی اگه با ایده ها و رویاهاش مخالفین . مهم ترین چیز اینجا جریان ارتباط امن شماست که حفظ بشه.
وقتی فرزندتون در حال صحبت کردنه به حرف هاش گوش بدین .
بدون تمسخر یا تحقیر یا حتی تشویق زیاده از حد. سعی کنین ارزش ها و ایده های جدیدی که داره تو ذهنشون شکل میگیره خوب بشنوین قبل اینکه نظر بدین. اونا دارن هویت مستقلی رو جدا از شما تشکیل میدن و قرار نیس عینا راهی رو برن که شما میخواین در عین حال باید آگاه باشن که تا کجا مجازن آزادانه جلو برن که ارزش های شمام حفظ بشه. این امکان پذیر نیس مگه توی یک ارتباط سالم و امن. شما هم اعتقاداتتون رو بیان کنین ، نظرات و دلایلتون رو بگین ولی بهشون تحمیل نکنین. ویژگی مهم تو این سن شکل گیری تفکر انتزاعیه . یعنی اونا به جوانب مختلف یک موضوع فکر میکنن ، نقد میکنن، زیرسوال میبرن، به چالش میکشن و... پس نباید خیلی بترسین و یادتون باشه که اونا دائما در حال تغییرن و قرار نیست همینی که هستن بمونن.
شما میتونین توی اوقات مشترکتون در مورد ارزش ها و اینکه انسان خوب بودن به چه معناست بحث های واقعی داشته باشین. توی این مباحثات چه بسا شما هم روی ارزشهاتون تجدید نظر کنین و کمی تغییرشون بدین. پذیرای این نکته باشین که شما هم میتونین در جایگاهی قرار بگیرین که از اونا چیزی یاد بگیرین.
از تشویق و حمایت غافل نشین!
اونا رو هر جا که لازمه تشویق کنین و سعی کنین از شما این حسو بگیرن که بزرگترین حامی شون شمایین، چه در زمین بازی، چه صحنه تئاتر و نمایششون، چه کلاس درس و چه هر کدوم از موقعیت های واقعی زندگیشون مخصوصا در برابر دیگران. تلاش اونا رو بیشتر از امتیازات یا نتایجی که کسب کردن جشن بگیرین با این کار کمک به تقویت و رشد عزت نفسشون میکنین .من توی ارتباط با بچه های این سن زیاد میشنوم که میگن مامان بابامون انگار دشمنمونن هر کار میخوایم انجام بدیم یا هر چی میگیم مخافت میکنن و اصلا ما رو به رسمیت نمیشناسن چه برسه که تشویقمون کنن! با در نظر گرفتن این موضوع که ممکنه خیلی از مسائل هم عنوان نکنن اما میشه جای خالیو یا حضور کم رنگ حمایت و پشتیبانی از سمت والدین رو تو حرفشون حس کرد.
- نیازها و دغدغه های مربوط به هر دوره ی سنی فرزندتون رو درک کنین.
شما در جریان بزرگ شدن بچه ها متوجه میشین که توی هر دوره و سنی نیازها و دغدغه های متفاوتی دارن. وقتی کوچیک بودن شاید دغدغشون خریدن خوراکی و اسباب بازیهای جدید بود، الان میبینین که دغدغه هاش بیشتر روی ظاهر و استایل و مدل لباس هاییه که میپوشه، دوست داره از مد غافل نباشه و اون تیپایی رو که هم سناش میزنن داشته باشه، توجهش روی روابط و ارتباطات دختر پسری بیشتر شده، نیازهای عاطفیش رو جور دیگه بیان میکنه و دایم میگه مامان، بابا لطفا درکم کنین! معنی این جمله چیه؟
به جای راه دادن هر گونه نگرانی و ترس از آینده به ذهنتون، سعی کنین برین تو قالب فرزندتون و شما هم به نیازها و مسائلش همونطوری نگاه کنین که اون نگاه میکنه. استرس نگیرین. قرار نیس با درک کردن اونو تایید یا تکذیب کنین شما فقط دارین این پیامو بهش میدین که من اینجام تا به تو گوش بدم و بهت نشون بدم که هر چقدم با هم تفاوت داشته باشیم من دوستت خواهم داشت.
- از سر راه اونا برین کنار و گاهی اجازه بدین شکست بخورن (از اشتباهات و تجربه هاشون درس بگیرن).
این به معنای این نیست که رهاشون کنین ولی محافظت بیش از حد هم حس اختیار و کنترل روی زندگیشونو ازشون میگیره. خیلی از والدین به بچه ها اجازه ی تجربه هایی ام میدن که ممکنه بدونن تهش شکست و ناکامیه اما منتظرن تا بعدش بهش بگن "دیدی گفتم؟؟، چند بار بهت گفتم نکن...نرو...و..." این مدل تجربه حتی میتونه آسیب زا تر هم باشه چون بچه میدونه که حتی اگه دوباره فرصت داشته باشه بعدش با اشتباه کردن عواقب بدی منتظرشه! مدل شخصیتی آدما متفاوته بعضیا یاد میگیرن که بگذرن از کنار این ترکش ها ولی بعضیا نمیتونن و اون آسیب روز به روز بیشتر میشه و در نهایت رابطه دورتر و دورتر میشه. اگه هرازگاهی به فرزندتون اجازه شکست میدین سعی کنین خودتون همراهش باشین و بعدش با هم اون تجربه رو آنالیز کنین . مثلا بچه ها خیلی تو دوستی کردن با پدر مادرشون تو این سن مخالفن چون پدر و مادرا دوستاشونو قبول ندارن و میگن اون فرد به درد تو نمیخوره . این یک نمونه بارز و مشخصه که اکثرتون تجربه کردین.
- بدونین چی این روزا مده و اجازه بدین فرزندتون چیزهایی داشته باشه که اونو متمایز نکنه.
آگاهی از جریانات اجتماعی بین هم سالان، طرز لباس پوشیدنشون، نوع صحبت کردنشون، اصطلاحات و زبان بدنی که استفاده میکنن، گروه هایی که دنبال میکنن، شبکه های اجتماعی که درگیرشن، بازیهایی که انجام میدن و... کمک میکنه که درک بهتری از دنیای ذهنیشون داشته باشین . خیلی از والدین این روزا میگن بچه ی من با گوشی یا لپ تاپش دایم وقت میگذرونه و من هیچی ازونا رو نمیفهمم. تلاش شما به عنوان والد برای یادگیری و فهم آنچه که اونا تو ذهنشون میگذره مخصوصا وقتی آموزشگرش خودشون باشن کمک میکنه که حس کنن چقد برای شما ارزشمندن و به تسهیل ارتباطتتون هم کمک شایانی میکنه.
با کارای کوچیک دوست داشتن های وسیع بهشون هدیه بدین.
مثلا زمانی که دخترتون داره موهاشو شونه میکنه میتونین بهش پیشنهاد بدین که موهاشو ببافین یا وقتی پسرتون داره بازی میکنه و شما برای یک ربع یا بیست دقیقه بهش میگین که میتونین حریف تمرینیش تو بازی باشین و....توی همه ی این موقعیتای ساده درحال ایجاد یک پیوند عاطفی هستین که جنسش با قبل فرق میکنه و به خاطر دغدغه ها و پیچیدگی های زندگی های امروزی از یاد برده شده. در حالیکه قدرت اثرگذاری رفتارهای کوچیک تو بهبود رابطه ها رو اصلا نباید دست کم گرفت.
- در مورد ارتباط با دوستان و هم سن و سالاشون سخت گیر نباشین و سعی کنین منعطف باشین.
در عین حال که ازشون مراقبت میکنین انعطاف پذیر هم باشین . ارتباط با هم سالانشون یکی از مهم ترین نمودهای دوره نوجوونیه اجازه بدین که تجربه های مشترک با دوستاشون داشته باشن و از بودن در کنار اونا لذت ببرن.
همه ی مسائلی که در موردش صحبت شد در یک بستر مناسب ارتباطی نشون دهنده ی علاقه ی شما به فرزندتونه و اون متوجهش خواهد شد. اونایی که از قبل بینشون تنش هایی وجود داشته و چه بسا تو این دوره بیشتر هم شده شاید به تنهایی نتونن مدیریت کنن و لازمه که از یک متخصص کمک بگیرن تا بتونن این مسیر رو به درستی با هم دیگه پیش ببرن.
مهسابابامحمدی
روانشناس کودک و نوجوان