آنچه در این مقاله میخوانید:
مقدمه
راه حل هایی برای آموزش تحمل ناکامی
در سنین و مراحل مختلف رشد چه انتظاری باید داشت؟
چگونه الگوی خوبی باشیم؟
قطعا به عنوان والدین با موقعیت هایی در طول رشد فرزندتون مواجه شدین که دیدین بچه هاتون با موقعیت های ناکام کننده روبرو شدن و احساس ناامیدی کردن. مثلا بچه ی 4 ساله تون نمیتونه در بطری آبش رو باز کنه و شروع میکنه به گریه یا جیغ زدن، کودک 6 سالتون نمیتونه بند کفشش رو ببنده و گریه میکنه و میگه نمیتونم، فرزند 11 سالتون توی امتحان دو مدرسه میبازه و احساس ناکامی میکنه، در سن بالاتر فرزند 18 سالتون تو امتحان کنکور رد میشه و.......در تمام این زمانها فرصتی هست که به فرزندتون یاد بدین که چطور با موانع و مشکلات روبرو بشه و این احساس ناکامی و ناامیدی رو در خودش تعدیل کنه. همه ی ما در زندگی در موقعیت های بزرگ و کوچک با شرایطی مواجه میشیم که این احساس رو در ما زنده میکنه ولی خب هممون میتونیم توانایی کنار اومدن با شکست ها و احساسات ناامید کننده رو پیدا کنیم و اون رو در خودمون پرورش بدیم.
شما به عنوان پدر و مادر باید بدونین که یکی از مهم ترین نکات در آموزش اینه که انتظارات خودتون رو از فرزندانتون برای تحمل شکست با توجه به سنشون در نظر بگیرین. قاعدتا توانایی های بچه ها در طول زمان رشد میکنه و کودکان کوچکتر احتمالاً بیشتر از کودکان بزرگتر با ناامیدی و ناکامی دست و پنجه نرم میکنن. کودکان در سنین 2 تا 3 سالگی با هیجانات پایه یعنی ترس، غم، شادی و خشم آشنا میشن و کم کم میتونن احساساتشون رو نامگذاری کنن البته این بستگی به فضای رشدی کودکتون داره که شما به عنوان والد چقدر در نشون دادن این احساسات ، درک کردنش و نشون دادن اون به فرزندتون تلاش میکنین. به مرور در سن 4 سالگی بچه ها توانایی این رو پیدا میکنن که علاوه بر ذهن خودشون ذهن دیگری یعنی شمای والد هم ببینن و این احساسات شما رو درک کنن. رشد هیجانی و توانایی تنظیم هیجانات تا بزرگسالی ادامه داره ولی بهترین زمان برای آموزش همون دوران کودکی اولیه است.
کودکان کوچکتر احساسات و مشکلات خودشون رو با ناامیدی در نحوه رفتار و بازی شون نشون میدن. یکی از راه های یادگیریشون مشاهده ی بقیه آدمها زمان مواجه با شکست و ناکامیه. در سنین کودکی میانه که تقریبا سالهای دبستان رو در بر میگیره، کودکان اطلاعات رو منطقی تر پردازش می کنن. اونا توانایی تفکر پیدا میکنن و شما می تونین در مورد احساسات قوی و استدلال اون احساسات باهاشون صحبت کنین. وقتی که بزرگتر میشن توانایی تفکر انتقادی پیدا میکنن و میتونن بعضی مسائلشونو خودشون حل کنن و حتی موقعیت هایی رو تو ذهنشون فرض کنن که اگه من جای فلانی بودم تو این موقعیت که شکست خوردم چیکار میکردم؟. اینها مراحل رشد و تحول هیجانی و شناختی همه ی ما انسانهاست که در یک محیط تربیتی خوب رشد مناسبی میکنه.
شاید یکی از بهترین روش ها "قرار گرفتن مکرر و ایمن در معرض محرک های ناامیدی برای ایجاد ظرفیت در برابر ناکامی و شکست باشه."
فرض کنین فرزند شما از تلاش برای بستن بند کفش ناامید شده . ممکنه که بهتون بگه بیا بند کفشامو تو ببند ولی بهش اجازه بدین ناکامی رو تجربه کنه و از حس ناامیدیش باهاتون صحبت کنه میتونین چیزی شبیه به این بگین که : « میغهمم که بستن بند کفشت سخته. چرا اخم کردی عزیزم ؟ شاید ازینکه بند کفشتو ببندی دیگه ناامید شدی هان؟ بیا یک نفس عمیق بکشیم و دوباره اونو با هم امتحان کنیم و این بار با حوصله ی بیشتر بهش آموزش بدین.» به این ترتیب، شما احساسات کودکتون رو تأیید میکنین، بهش راه حلی برای مقابله ارائه میدین و به فرزندتون اجازه میدین تا با تلاش مجدد، تحمل ناامیدی رو تمرین کنه. دقت کنین که هدف اینه که اون با این احساس و راه حل مقابله باهاش روبرو بشه نه اینکه ما تحت فشار بذاریمش و بهش آسیب بزنیم! من همیشه در مواجه با بچه ها ازشون میخوام به احساساتشون از 1 تا 10 نمره بدن و اینطوری خودمم ارزیابی کنم که چقدر دارن اون حس رو تجربه میکنن.
معمولا، صفر تا سه در این طیف جای نگرانی نداره و کاملا طبیعیه. چهار تا شش زمان خوبیه که شما بهش استراتژی مقابله ای برای مقابله با ناکامی و شکست بدین. بالاتر ازون نگران کننده میشه و شما باید به علائم رفتاری، هیجانی و بدنی کودکتون توجه کنین. «وقتی متوجه مواردی مثل تنفس سریع، مشت زدن ، خودزنی یا تغییراتی تو لحن کلام و نوع کلماتی که استفاده میکنن یا هر مورد دیگه ای بشین ممکنه نشون دهنده ی این باشه که از حد آستانه تحملشون بالاتر رفته و شاید بهتر باشه کمی بهشون استراحت بدین و توی یک فرصت دیگه باهم تمرینش کنین. در واقع هدف اینه که به تدریج و گام به گام فرزندتون رو در معرض چالش قرار بدین . در این فضا هست که چالش ها باعث شکل گیری فضای یادگیری میشن در غیر این صورت اثر معکوس خواهند داشت. به این ترتیب اونا با پشتکار و تلاش بیشتر قدرت انعطاف پذیری و تاب آوری خودشون رو میتونن بالاتر ببرن.
در ادامه راهکارهایی که کمکتون میکنه بهشون تحمل ناکامی رو آموزش بدین، براتون شرح میدم.
راه حل هایی برای آموزش تحمل ناکامی یا توانمدسازی در برابر شکستمهارت های حل مساله
- آموزش مهارت های حل مسئله
مهارتهایی که کودکان می تونن در هنگام مواجهه با موقعیت های ناامیدکننده از اونها استفاده کنن. اونا می تونن یاد بگیرن که مشکلشون رو شناسایی کنن، راه حل های مختلف رو به ذهنشون بیارن، مزایا و معایبشون رو ارزیابی کنن و در نهایت بهترین اقدام رو انتخاب کنن. به اونا یادآوری کنین که همه مشکلات پاسخ فوری ندارن و استراحت کردن یا کمک گرفتن از فرد دیگه اشکالی نداره. وقتی مشکلات رو نشه فوری حل کرد، بچه ها می تونن صبر کردن رو تمرین کنن. شما می تونین بهشون کمک کنین تا راهکارهایی مانند تعیین اهداف، تقسیم وظایف به مراحل کوچیکتر و تشویقشون زمان مناسب رو برای تلاش بیاموزند.
- به اونا کمک کنین تا احساساتشون رو تشخیص بدن و برچسب گذاری کنن.
می توانید بهشون آموزش بدین که ناامیدی یک احساس عادیه و مثال هایی از موقعیت هایی که ممکنه منجر به چنین احساسی بشه رو ارائه بدین، کودکتون رو تشویق کنین تا در مورد احساساتش صحبت کنه و به او فضای امنی بدین تا احساساتش رو بدون قضاوت بیان کنه.
- ذهنیت رشد و پرورش دادن این توانایی رو درش تشویق کنین.
مدلی فکری ای که توش رشد کردن وجود داشته باشه یکی از ابزارهای قدرتمند برای ایجاد تحمل ناکامیه. کودکان میتونن یاد بگیرن که شکستها و ناکامیها فرصتهایی برای رشد و یادگیری ان و چالشها میتونن به جای موانع غیرقابل عبور، پلههایی برای رشدشون باشن.
- تلاشششون رو تشویق کنین
پیشرفت و انعطاف پذیری فرزندتون در مدیریت ناکامیش رو تصدیق کنین. در تمجید از پشتکار، مهارتهای حل مسئله و توانایی فرزندتان در پس زدن شکستها، واقع بین باشین.
- محیطی حمایتگرانه براشون ایجاد کنین
همیشه برای شنیدن صحبتهاشون راه رو باز بذارین، برای بروز هیجاناتشون آغوشی گرم داشته باشین، اطمینان خاطر بدین و فرصت هایی برای تجربیات مشترک و یادگیری فراهم کنین.
در سنین و مراحل مختلف رشد چه انتظاری باید داشت؟
در اینجا چند دستورالعمل وجود دارده که می تونه به شما کمک کنه تا بفهمین چه چیزی رو در چه سنی باید انتظار داشته باشین. البته هر کودکی سرعت رشد خودش رو داره و بر حسب اون پیشرفت می کنه. شما باید به خلق و خو، نقاط قوت و ضعف و راه حل هایی که تابحال فرزندتون برای مواجهه با چالش هاش استفاده کرده در نظر بگیرین.
کودکان نوپا (1 تا 3 ساله) : اونا در حال توسعه مهارت های تنظیم هیجانیشون هستن . ممکنه که زبانی برای بیان ناامیدی شون نداشته باشن، بنابراین در چنین مواقعی ممکنه عصبانی بشن یا قشقرق به پا کنن کاری که تو این سن میتونین انجام بدین اینه که مسیر توجهشون رو به سمت خودتون که در حال مقابله با اون چاش هستین ،تغییر بدین . مثلا " نمیتونی عروسکتو پیداش کنی ؟ عزیزم ؛ بیا تا با هم دنبالش بگردیم. اول زیر صندلی رو ببینیم، نه اینجا نیس . نظرت چیه زیر پتوت رو ببینیم؟ و... "
کودکان پیش دبستانی (سنین 3 تا 5 سال) : این کودکان بهتر می تونن ناامیدیشون رو به صورت کلامی بیان کنن. هنوز هم ممکنه مدیریت احساسات شدید براشون سخت باشه، اما می تونن شروع به یادگیری راهکار های مقابله کنن. تو این سن میتونین بهشون تنفس عمیق رو آموزش بدین و تشویقشون کنین تا از کلمات برای بیان احساساتشون استفاده کنن.
کودکان در سنین ابتدایی دبستان (6 تا 8 سال): مهارت های خودکنترلی و حل مسئله در این سن در کودکان رشد بیشتری میکنه. اونا کم کم این قضیه رو درک میکنن که قرار نیس بلافاصله نیازشون ارضا بشه و ممکنه در برطرف شدن نیازها و خواسته هاش تاخیر اتفاق بیفته . ما به عنوان بزرگتر میتونیم اونا رو تشویق کنیم که استراحت کنن، صبور باشن و برای تنظیم هیجاناتشون نقاشی بکشن و یا اون چیزایی که باعث بالا اومدن هیجانشون شده رو یادداشت کنن .
کودکان اواخر دبستان (9 تا 12 سال) : می تونن استدلال کنن و قدرت تفکر بیشتری در مورد مسائل مختلف پیدا میکنن، اما چالش های تحصیلی و اجتماعی بیشتری سر راهشون قرار میگیره و ممکنه احساس ناکامی و شکست رو بیشتر تجربه کنن. خب با مشورت با خودشون میتونیم راهکارهای پیشرفته تری برای حل مساله بهشون آموزش بدیم ، میتونیم در این زمان این ذهنیت رو در اونا پرورش بدیم که همه ی این موانع و چالش ها میتونن فرصتی برای رشدش باشن به جای اینکه فک کنه دیگه کاری از دستش ساخته نیست و اون شکست خورده. ازشون بخواین تا هر وقت احتیاج داشتن از دیگران کمک بگیرن ولی ابتدا خودشون تلاش کنن و خودتون هم در اشتباهات و شکستهاشون انعطاف پذیر باشین تا اونا همین مدل فکری رو از شما یاد بگیرن.
نوجوانان (سن 13 سال و بالاتر): از اونجایی که با مسائل هویت، استقلال و روابط با همسالان سروکار دارن، با چالشهای منحصربهفرد و مخصوص به سنشون روبرو میشن که ناامیدشون میکنه مثلا ناامیدی از قیافه شون، ناکامی در کاهش یا افزایش وزنشون و... سعی کنین ارتباطتتون رو باهاشون حفظ کنین چون در این دوره خیلی ارتباطشون با خانواده کمرنگ تر میشه، احساساتشون رو تایید کنین، بهشون فرصت بدین تا در برنامه ها و سرگرمیهای مختلف که هم سن و سالاشون هستن شرکت کنن و یا برای حمایت به بزرگسالان مورد اعتماد مراجعه کنن.
اگه فک میکنین فرزندتون به ناکامی به شیوهای متناسب با سن خودش پاسخ نمیده یا نمیتونه از راهبردهای مقابلهای استفاده کنه، در مورد نگرانیهاتون با یک روانشناس صحبت کنین. «تحمل ضعیف در برابر ناکامی در کودکان میتونه نشونه ای از مشکلات روانی مانند اضطراب، افسردگی یا بیش فعالی باشه.
بچه ها به نحوه برخورد شما با ناامیدی نگاه می کنن و با مشاهده رفتار شما، تنظیم هیجانات رو یاد می گیرن. صادق بودن با احساسات خود و نشون دادن نحوه استفاده از راهبردهای مقابله با اون حس ها به کودک کمک می کنه تا تحمل ناامیدی رو درک کنه و بهتر بشناسه. شما به عنوان والد اگه زمان وقوع رویدادهای استرس زا منظم باشین، خودش میتونه آموزشی باشه برای کودکتون در زمینه تنظیم هیجانات و روبروشدن با ترس ها و اضطراب هاش زمان روبرویی با موانع. در ارتباطاتتون سعی کنین هیجاناتتون رو به زبون بیارین مثلا " من احساس ناامیدی دارم، این چند روز خیلی تو محیط کارم تلاش کردم ولی نتیجه ی مطلوبی نگرفتم. احساس میکنم به استراحت بیشتری نیاز دارم . من باید با انرژی بیشتری ادامه بدم بالاخره این بخشی از کارمه که با تلاش بیشتر امکان حل کردنش رو پیدا میکنم".
در این زمان فرزندتون حس میکنه احساساتی که به زبون میارین معتبر هستن پس اونم وقتی تو شرایط مشابه قرار گرفت شروع میکنه به بیان و تعدیل هیجاناتش. تمرین در برابر ناامیدی های ناشی از ناکامی مثل عضله سازی هنگام ورزشه. هر چقدر تمرین بیشتری بابتش کنید قویتر خواهید شد. شما میتونین به عنوان والد چالش هایی رو برای فرزندتون ایجاد کنین و در پیدا کردن راهکارهای مناسب تشویقش کنین.
امیدوارم این مقاله تونسته باشه چراغی رو در ذهنتون روشن کنه.
مهسا بابامحمدی
روانشناس کودک و نوجوان